«اسفار کاتبان» اثری است از ابوتراب خسروی (نویسندهی اهل فسا، متولد ۱۳۳۵) که در سال ۱۳۷۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت عشق دختری یهودی و پسری مسلمان میپردازد.
دربارهی اسفار کاتبان
اسفار کاتبان عنوان رمانی است از ابوتراب خسروی که در سال ۱۳۷۹ خورشیدی منتشر شد. ناشران کتاب نشر قصه ، نشر آگه و نشر نیماژ بودند. این کتاب در سال ۱۳۸۰ از طرف پکا به عنوان بهترین رمان سال ۷۹ برگزیده شد و جایزه مهرگان به آن تعلق گرفت. استفاده از روایتهای جداگانه ای که هر کدام موازی یکدیگر جلو میروند و زبان کهن از ویژگی های بارز این رمان است.
باید اشاره کرد که ابوتراب خسروی نام آشنایی در ادبیات داستانی ایران است. اگر از صفات بزرگترین، مهمترین یا برجستهترین صرف نظر کنیم نمیشود اذعان نکرد که او از شاخصترین نویسندگان حال حاضر ایران است. ابوتراب اسفار کاتبان را در ۶ سال نوشته است.
کتاب اسفار کاتبان یک داستان عاشقانهی زیبا اما با روایتهای کهن و سنگین است. این کتاب فرمی جذاب و متفاوت از آنچه قبلا در رمانهای فارسی دیدهاید دارد. خواندن آن برای رمان دوستان و علاقهمندان به زبان و ادبیات فارسی شیرین و دلپذیر است. اسفار کاتبان داستانی به شدت زیبا و قدرتمند است. واژگان و کلمات طوری پشت سر هم قرار گرفتهاند که لطافت خواندن متن را صدها برابر میکنند.
کتاب اسفار کاتبان در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۴ با بیش از ۱۲۶۰ رای و ۱۳۹ نقد و نظر است.
داستان اسفار کاتبان
داستان از آشنایی اقلیما دانشجوی یهودی و همکلاسی دانشگاهش سعید (که مسلمان است) برای انجام یک تحقیق مشترک آغاز میشود. موضوع تحقیق نقش قدیسان در ساخت جوامع است که با نقطه آغاز جداگانه از طرف دو شخصیت داستان دنبال شده و به یک نقطه مشترک میرسد.
این نقطه، محل اشتراک دو روایت دیگر (علاوه بر روایت دو قدیس) نیز هست؛ داستان زندگی پدر راوی (سعید) در نقش کاتب مجدد یک روایت قدیمی و داستان عشق تازه اقلیما و سعید. این رابطه خشم متعصبین یهودی را برمیانگیزد.
بخشهایی از اسفار کاتبان
به بعضی چیزها نمی شود فکر نکرد، حتی اگر آدم آن چیزها را فراموش کند، خودشان را تحمیل می کنند، برای همین چیزهاست که باید گریه کرد، گریه کردن هم ارادی نیست، گاهی حتی گریه باعث میشود که انسان موقعیتش را درک کند که تنها شده و هیچ کس با او نیست.
……………………..
آذر بلند و کشیده بر نطع باقی مانده، سر را بر تن جفت کردهاند و با نخ جراحی بخیه زدهاند. رفعتماه تحمل خوبی دارد. میتواند گریه نکند، نباید گریه کند. حالا وقتی نیست که گریه کند. صورتش کبود شده، من نمیگویم که چه باید بکنیم. او هم چیزی نمیگوید. من آذر را بر دوش میکشم. رفعتماه هم کتابهایش را جمع کرده و جایی میگذارد. از پلههای ایوان پایین میآییم. محوطه باغ مثل همیشه ساکت است. با اینکه پاییز است، باد نمیآید تا برگی از درختان سپیدار و تاک و سیب بیفتد.
……………………….
خواجه می فرماید کلام ما فقط عجیب می نماید. ولی همچنان که در کلام ما رخ می دهد، به عین در می آید. مثل آنکه به ظاهر نا ممکنی در کار ما وقوع می یابد. و دستش را به منتهی الیه شرقی آسمان رو به ستاره ای می کند. همه ی اهل مجلس که در ایوان تابستانه ی ارک نشسته اند رو به آسان می کنند. بادی نمی آید، حتی نسیمی که سرشاخه های بیدهای مجنون شارستان را بازی می داد هم نیست و همـه اشـیـاء مـثـل اجـزاء عکسی بی حرکت مانده اند که اندام بـادی در آسمان می پیچد.
گویی مرکبی از جنس باد و به رنگ ظلمات در آسمان پرسه می زند و فـرود می آید. تختخوابی مرصع با لنگرهای کوچک گاهواره ای بـر سـطح مرمری ایوان می نشیند و آرام می گیرد. زنی با چهل گیسوی بافته همرنگ ظلات و چشمانی درشت و خواب زده در قرص درخشان صورت که با بزکی عتیق زیبنده گردیده بر تختخواب می نشیند. قبایی از اطلس خونرنگ همرنگ لب هایش دارد، زیر لب می گوید: چه سرد است و چین های دامن را بر تراش ساقهایش میکشد. من رفعت ماه را در هر هیأتی می شناسم. فریاد می زنم: رفعت.
اگر به کتاب «اسفار کاتبان» علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار ابوتراب خسروی در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر آثار این نویسنده آشنا شوید. همچنین در بخش معرفی برترین داستانهای عاشقانه نیز میتوانید نمونههای بیشتری از این نوع آثار را بیابید.
1 بهمن 1401
اسفار کاتبان
«اسفار کاتبان» اثری است از ابوتراب خسروی (نویسندهی اهل فسا، متولد ۱۳۳۵) که در سال ۱۳۷۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت عشق دختری یهودی و پسری مسلمان میپردازد.
دربارهی اسفار کاتبان
اسفار کاتبان عنوان رمانی است از ابوتراب خسروی که در سال ۱۳۷۹ خورشیدی منتشر شد. ناشران کتاب نشر قصه ، نشر آگه و نشر نیماژ بودند. این کتاب در سال ۱۳۸۰ از طرف پکا به عنوان بهترین رمان سال ۷۹ برگزیده شد و جایزه مهرگان به آن تعلق گرفت. استفاده از روایتهای جداگانه ای که هر کدام موازی یکدیگر جلو میروند و زبان کهن از ویژگی های بارز این رمان است.
باید اشاره کرد که ابوتراب خسروی نام آشنایی در ادبیات داستانی ایران است. اگر از صفات بزرگترین، مهمترین یا برجستهترین صرف نظر کنیم نمیشود اذعان نکرد که او از شاخصترین نویسندگان حال حاضر ایران است. ابوتراب اسفار کاتبان را در ۶ سال نوشته است.
کتاب اسفار کاتبان یک داستان عاشقانهی زیبا اما با روایتهای کهن و سنگین است. این کتاب فرمی جذاب و متفاوت از آنچه قبلا در رمانهای فارسی دیدهاید دارد. خواندن آن برای رمان دوستان و علاقهمندان به زبان و ادبیات فارسی شیرین و دلپذیر است. اسفار کاتبان داستانی به شدت زیبا و قدرتمند است. واژگان و کلمات طوری پشت سر هم قرار گرفتهاند که لطافت خواندن متن را صدها برابر میکنند.
کتاب اسفار کاتبان در وبسایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۴ با بیش از ۱۲۶۰ رای و ۱۳۹ نقد و نظر است.
داستان اسفار کاتبان
داستان از آشنایی اقلیما دانشجوی یهودی و همکلاسی دانشگاهش سعید (که مسلمان است) برای انجام یک تحقیق مشترک آغاز میشود. موضوع تحقیق نقش قدیسان در ساخت جوامع است که با نقطه آغاز جداگانه از طرف دو شخصیت داستان دنبال شده و به یک نقطه مشترک میرسد.
این نقطه، محل اشتراک دو روایت دیگر (علاوه بر روایت دو قدیس) نیز هست؛ داستان زندگی پدر راوی (سعید) در نقش کاتب مجدد یک روایت قدیمی و داستان عشق تازه اقلیما و سعید. این رابطه خشم متعصبین یهودی را برمیانگیزد.
بخشهایی از اسفار کاتبان
به بعضی چیزها نمی شود فکر نکرد، حتی اگر آدم آن چیزها را فراموش کند، خودشان را تحمیل می کنند، برای همین چیزهاست که باید گریه کرد، گریه کردن هم ارادی نیست، گاهی حتی گریه باعث میشود که انسان موقعیتش را درک کند که تنها شده و هیچ کس با او نیست.
……………………..
آذر بلند و کشیده بر نطع باقی مانده، سر را بر تن جفت کردهاند و با نخ جراحی بخیه زدهاند. رفعتماه تحمل خوبی دارد. میتواند گریه نکند، نباید گریه کند. حالا وقتی نیست که گریه کند. صورتش کبود شده، من نمیگویم که چه باید بکنیم. او هم چیزی نمیگوید. من آذر را بر دوش میکشم. رفعتماه هم کتابهایش را جمع کرده و جایی میگذارد. از پلههای ایوان پایین میآییم. محوطه باغ مثل همیشه ساکت است. با اینکه پاییز است، باد نمیآید تا برگی از درختان سپیدار و تاک و سیب بیفتد.
……………………….
خواجه می فرماید کلام ما فقط عجیب می نماید. ولی همچنان که در کلام ما رخ می دهد، به عین در می آید. مثل آنکه به ظاهر نا ممکنی در کار ما وقوع می یابد. و دستش را به منتهی الیه شرقی آسمان رو به ستاره ای می کند. همه ی اهل مجلس که در ایوان تابستانه ی ارک نشسته اند رو به آسان می کنند. بادی نمی آید، حتی نسیمی که سرشاخه های بیدهای مجنون شارستان را بازی می داد هم نیست و همـه اشـیـاء مـثـل اجـزاء عکسی بی حرکت مانده اند که اندام بـادی در آسمان می پیچد.
گویی مرکبی از جنس باد و به رنگ ظلمات در آسمان پرسه می زند و فـرود می آید. تختخوابی مرصع با لنگرهای کوچک گاهواره ای بـر سـطح مرمری ایوان می نشیند و آرام می گیرد. زنی با چهل گیسوی بافته همرنگ ظلات و چشمانی درشت و خواب زده در قرص درخشان صورت که با بزکی عتیق زیبنده گردیده بر تختخواب می نشیند. قبایی از اطلس خونرنگ همرنگ لب هایش دارد، زیر لب می گوید: چه سرد است و چین های دامن را بر تراش ساقهایش میکشد. من رفعت ماه را در هر هیأتی می شناسم. فریاد می زنم: رفعت.
اگر به کتاب «اسفار کاتبان» علاقه دارید، میتوانید در بخش معرفی آثار ابوتراب خسروی در وبسایت هر روز یک کتاب با دیگر آثار این نویسنده آشنا شوید. همچنین در بخش معرفی برترین داستانهای عاشقانه نیز میتوانید نمونههای بیشتری از این نوع آثار را بیابید.
کتابهای پیشنهادی:
توسط: علی معاصر
دستهها: ادبیات ایران، داستان ایرانی، رمان، عاشقانه
۰ برچسبها: ابوتراب خسروی، ادبیات ایران، معرفی کتاب، هر روز یک کتاب