بازگشت به درخونگاه

«بازگشت به درخونگاه» اثری است از اسماعیل فصیح (نویسنده‌ی زاده‌ی تهران، از ۱۳۱۳ تا ۱۳۸۸) که در سال ۱۳۷۷ منتشر شده است. این کتاب به روایت بازگشت جلال آریان به محله‌ی دوران کودکی و درگیر شدن وی با ماجرایی عاشقانه می‌پردازد.

درباره‌ی بازگشت به درخونگاه

کتاب بازگشت به درخونگاه، اثری تاثیرگذار از نویسنده‌ی برجسته ادبیات ایران، اسماعیل فصیح، است که در دهه ۷۰ نقشه زندگی شخصیت‌های پیچیده و متنوعی را در تهران دوران خود رقم می‌زند. این کتاب به شکلی مهارت‌آمیزانه از روابط انسانی، تضادها، و احساسات عمیق در دوران خاصی از تاریخ ایران نقش می‌برد.

در رمان «بازگشت به درخونگاه»، نویسنده با قرار دادن چهره‌های داستانی، در فضای درخونگاه، آنان را همچون «گرگور» قهرمان مسخ اثر کافکا، به حالتی مسخ‌گونه می‌کشاند و شخصیت ِ درگیر عشق داستانش را به گزینش وا می‌دارد.
بازگشت شخصیتی به نام «جلال آریان» به خاطرات گذشته و درگیر شدن با ماجرای یکی از آشناهای قدیمی، مضمون تکراری داستان‌های اسماعیل فصیح است. از این رو می‌توان اسماعیل فصیح را نویسنده‌ی داستان‌های زنجیره‌ای و دنباله‌دار دانست.

داستان کتاب بازگشت به درخونگاه اثر اسماعیل فصیح با بازگشت جلال آریان به دوران خود شروع می‌شود. او به طور اتفاقی دوست قدیمی خود، خسرو ایرانفر، را می‌بیند که به مشکلات خانوادگی بزرگتر شده و به کمک او نیاز دارد. این ملاقات، درونمایه‌ای از رازها و احساسات مخفی شخصیت‌ها را به تصویر می‌کشد.

فصیح با قلمی دقیق و رئالیستی، خواننده را به دنیای پیچیده‌ی روابط انسانی در تهران دهه ۷۰ می‌برد. او توانسته است در کتاب بازگشت به درخونگاه بازتابی عمیق از زندگی شهری، انسانی، و اجتماعی در آن دوران را ایجاد کند. از ترافیک گندآلود تهران تا آپارتمان‌هایی که داستان در آنها رقم می‌خورد، همه چیز با دقت توصیف شده است.

در حقیقت، آثار اسماعیل فصیح یکی از بهترین نمونه‌های ادبیات اجتماعی در ادبیات داستانی ایران به شماره می‌روند، که هم داستان‌پرداز ماهری‌ست و هم به‌نوبه‌ی خود صاحب سبک است. قلم رئالیستی او در کنار تخیل قوی داستانی، او را به نویسنده‌ای موفق که توانسته‌است نظر مخاطبین خاص و عام را به خود جلب کند، تبدیل کرده است.

کتاب بازگشت به درخونگاه در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۰۵ با بیش از ۱۱۸ رای و ۷ نقد و نظر است.

داستان بازگشت به درخونگاه

داستان  بازگشت به درخونگاه از جایی آغاز می‌شود که جلال آریان بعد از سال‌ها، فرزند یکی از دوستان قدیمی خود، دکتر شاپور ایرانفر، را می‌بیند. دکتر ایرانفر از استادان بزرگ دانشگاه جندی شاپور اهواز است که پس از انقلاب اسلامی و پناه بردن به مشروب و عزلت و فلج شدن ستون فقرات و واخوردگی مرض روانی، و بی‌پولی، مجبور است به خانه پدری نیم قرن پیش خود، در بازارچه درخونگاه تهران، بن‌بست حلوائی، پناه ببرد و موجب نگرانی و بدبختی همسر و پسر خود، خسرو، شود.

 او با پست فطرتی و بدخلقی و بدزبانی، زندگی آن جوان را تباه سازد. دکتر شاپور ایرانفر از استادان مهم عالم پزشکی بوده و کتاب‌هایش برنده چند جایزه، چه از طرف دربا و چه از دانشگاه‌های خارج از کشور، بوده است.

پسر او خسرو ایرانفر است که حالا در حدود سی‌وپنج سال دارد و دچار مشکل خانوادگی با پدر و مادرش شده؛ وی گمان می‌برد این مشکل توسط جلال آریان حل می‌شود.

جلال بنا به دلایلی سعی دارد به خسرو کمک کند و در این میان متوجه می‌شود، خسرو عاشق دختری است که در واقع آن دختر کسی نیست جز دختر برادر ناتنی جلال آریان.

بخش‌هایی از بازگشت به درخونگاه

لئون تولستوی رمان آناکارنینای خود را با این جمله شروع می کند، خانواده های خوشبخت به هم شبیه هستند. ولی برعکس، خانواده های بدبخت به هیچکس شباهت ندارند جز به خودشان، این لابد قیاس درگیری من تنهاست امسال زمستان در آپارتمان تکش، با خانواده های دوست دوران دبیرستانم دکتر شاپور ایرانفر، بیولوژیست مفلوک در درخونگاه، و علی آریان نابرادری خودم، میلیاردر بازاری، و خانه در دروس قلهک، تهران، زمستان ۷۵.

صبح چهارشنبه ۱۹ دی ماه ۷۵، ساعت حوالی هفت و نیم صبح. هوا خشک و سوزی است و هنوز روز بالا نیامده، آکنده از دود آلودگی، که به چشم می خورد. با وجود اینکه از ۸ و سی دقیقه برای آموزش شرکت ملی گاز ایران، اواسط خیابان بهار شمالی، یک دوره فشرده یک هفته ای، کلاس زبان تخصصی دارم، ولی امروز مجبورم اول، به دستور دکتر پایور، متخصص قلب و عروق، ناشتا به آزمایشگاه بروم، برای آزمایش خون، برای شرایط قلبی کذائی.

………………….

بعد از اینکه راننده نقلیه شرکت مرا از خیابان تکش و سهره وردی می آورد به میدان هفت تیر (بیست و پنج شهریور) و بعد پائین تر از فرعی پشت میدان شهید شیرودی (میدان امجدیه سابق) به خیابان بهار می آورد و جلوی اداره آموزش پیاده میکند و می رود، من قبل از ورود به ساختمان آموزش گاز، اول قدم زنان می آیم بالا به «آزمایشگاه پاتوبیولوژی مهره که کمی بالاتر، آن دست خیابان است. .

وارد آزمایشگاه می شوم و با «دفترچه خدمات درمانی بازنشستگان شرکت نفت جمهوری اسلامی ایران به طرف پیشخان تحویل نسخه، و صندوق» می روم. یک خواهر کارمند چارقدی پس از انجام مراحل وارد کردن تعداد آزمایشهای لازم توی کامپیوتر و مبلغ توی دفترچه من و رد کردن فیش پرداخت.

 

اگر به کتاب بازگشت به درخونگاه علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین آثار اسماعیل فصیح در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار این نویسنده‌ی چیره‌دست معاصر ایران نیز آشنا شوید.