تشیع علوی و تشیع صفوی

«تشیع علوی و تشیع صفوی» اثری است از علی شریعتی (سخنران و نویسنده زاده‌ی مزینان در استان خراسان رضوی، از ۱۳۱۲ تا ۱۳۵۶) که در سال ۱۳۵۱ منتشر شده است. این کتاب به مقایسه‌ی شیعه‌ی اصیل با شیعه در بینش صفویان می‌پردازد.

درباره‌ی تشیع علوی و تشیع صفوی

تشیع علوی و تشیع صفوی عنوان کتابی است از علی شریعتی که در سال ۱۳۵۱ خورشیدی به چاپ رسید. متن این کتاب از سخنرانی علی شریعتی در حسینیه ارشاد که به همین مضمون بود گرفته شده‌است. کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی به مقایسه بین شیعه بنیادین و اصیل که در تفکر امامان شیعه بود، با شیعه در بینش و ایدئولوژی صفویان می‌پردازد.

نویسنده ضمن تعریف دو نوع طرز فکر شیعه، مباحث مختلف دین اسلام و شیعه را در دو نوع اندیشه ارزیابی می‌کند. مباحثی نظیر عترت، عصمت، وصایت، ولایت، امامت، عدل، تقیه، سنت و نفی بدعت، غیبت، شفاعت، اجتهاد، دعا و تقلید در این کتاب و بین دو نوع شیوه تفکر، بررسی وغیره در این کتاب مقایسه می‌شود.

شریعتی در این کتاب به آموزه‌ها و تاریخ اسلام، نگاه منظومه‌ای داشته و قرائتی انقلابی از تاریخ شیعه ارائه داد. او تاریخ شیعه را به دو دوره علوی (انقلابی) و صفوی (مصلحت گرا) تقسیم می‌کند و بر پایه همین دو واژه مسایل اجتماعی-سیاسی را قضاوت می‌کند. اصطلاح شیعه علوی و صفوی بعد از انتشار این کتاب در جدال‌های سیاسی ایران مورد استفاده قرار گرفت. شریعتی در آن از برخی علما انتقاد کرد که واکنش‌هایی را برانگیخت.

کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۸۶ با بیش از ۱۳۰۰ رای و ۱۷۰ نقد و نظر است.

خلاصه‌ی محتوای تشیع علوی و تشیع صفوی

شریعتی در این کتاب نگاه منظومه‌ای به تاریخ تشیع دارد و خود مفاهیم‌ متعدد و بعضا جدیدی می‌سازد. او با استفاده از منابع فرهنگ ایرانی و اسلامی و با نگاه به مباحث نظری علوم‌اجتماعی در زمانه‌اش، منظومه‌ای از مفاهیم را برای توصیف و تحلیل مساله‌های اجتماعی ایجاد می‌کند. بخشی از مفاهیمی که او خود می‌آفریند و بخشی از مفاهیم که به بازسازی آن‌ها دست می‌زند و تعریفی متفاوت از آن‌ها ارائه می‌دهد.

بخشی از مفاهیمی که شریعتی ایجاد می‌کند: «اسلام اشرافیت» و «اسلام مصلحت»، «تسنن دولتی»، «مستمع حرفه‌ای» و «سخنران حرفه‌ای»، «نصیحت‌گر حرفه‌ای»، «نهضت» و «نظام»، «ایمان متحرک» و «ایمان متحجر»، «اسلام و شیعه‌ حرکت» در برابر «اسلام و شیعه‌ نظام»، «روحانیت صفوی» و «روحانیت علوی»، «تشیع ضد وضع موجود» و «تشیع وفق وضع موجود»، «تشیع کاذب» و «تشیع صادق»، «تقیه‌ وحدت» و «تقیه‌ مبارزه».

برخی از مفاهیمی که توسط شریعتی بازسازی شده است: مفهوم دوگانه‌ «عالم – روحانی»، «عترت»، «عصمت»، «وصایت»، «ولایت»، «تقیه»، «سنت و بدعت»، «غیبت»، «شفاعت»، «اجتهاد»، «دعا»، «تقلید».

مفاهیم ایجاد شده در نظریه‌ تشیع علوی و صفوی شریعتی، منظومه‌ای است. به این معنا که این مفاهیم به صورت قابل توجهی در هم تنیده طراحی شده‌اند و بایکدیگر معنا می‌شوند و قابل فهم هستند و از آن‌جا که این مفاهیم، از دل فرهنگ ایرانی و اسلامی ساخته‌شده‌اند، برای مخاطب ایرانی و مسلمان، آشنا و قابل درک هستند.

شریعتی تاریخ تشیع را به دو دوره تقسیم می‌کند، یکی دوره‌ای از قرن اول که خود تعبیری از «اسلام حرکت» است در برابر اسلام نظام (= تسنن) تا اوایل صفویه دوره حرکت و نهضت شیعه است و یکی دوره صفویه به بعد که دوره تبدیل شدن «شیعه حرکت» به «شیعه نظام» است.

از نظر او منطق شیعه صفوی از منطق بنیان‌گذار آن، ابوسفیان سرچشمه می‌گیرد و به وسیله قدرت‌های حاکم مدعی تشیع که وارث نظام سفیانی‌اند تقویت می‌شود ولی منطق شیعه علوی، الهام گرفته از منطق شخص علی(ع)، امام تشیع راستین است.

شیعه که یک نهضت و جنبش اجتماعی پویا و دارای آرمان‌های اجتماعی عدالت‌طلبی و مساوات بوده است، با روی کار آمدن حکومت صفوی و رسیدن شیعه به حکومت از تحرک و پویایی بازماند و حالت انتقادی و انقلابی خود را از دست داد و متوقف شد و از آرمان‌های اجتماعی فاصله گرفته است.

او این تغییر در سیر تاریخی مذهب شیعی را تابع یک اصل جامعه‌شناختی دانسته که بر اساس آن هر جنبشی هنگامی که به قدرت دست می‌یابد تبدیل به یک نظام و نهاد ثابت می‌شود و از تحرک باز می‌ماند. وی برای شرح این جریان مثال‌هایی از سیر تاریخی ادیان قدیم ایران و نیز از تحولی مشابه در جنبش کمونیسم در قرن بیستم ارائه می‌کند.

شریعتی در سراسر کتاب به انتقاد از تفسیرهایی از تشیع می‌پردازد که به گفته او یا در عصر صفویان آفریده شده یا برآمده از رویکرد صفوی به دین است و در برابر تشیع علوی قرار می‌گیرد.

به نظر شریعتی، حکومت صفوی از عقاید شیعی برای ایجاد وحدت ملی در برابر حکومت عثمانی بهره می‌گرفت و به گرایشات ضد سنی دامن می‌زد. بدین ترتیب به جای تمرکز بر شرح فضایل و برتری‌های امامان و مذهب تشیع، به کینه‌توزیها و دشنام‌گویی علیه خلفا دامن می‌زد.

در سوی دیگر حکومت عثمانی نیز رفتار مشابهی داشت و به شیعه‌کشی دست می‌زد. به عقیده او این شیوه دفاع از تشیع یکی از ویژگی‌های تشیع صفوی است. شریعتی در ادامه ضمن انتقاد از برخی از علمای معاصر خودش که به نظر او پیروان تشیع صفوی بودند، از طیف مقابل این جریان با عنوان نمونه‌هایی از «منطق تشیع علوی» نام می‌برد.

او از علمایی مانند علامه شرف‌الدین، کاشف الغطاء، شیخ جواد مغنیه، محمد صالح حائری مازندرانی و محمد تقی قمی یاد کرده و نوشته کوتاهی از هر یک از آنان نقل کرده که در آن‌ها بر نزدیکی شیعه و سنی و بر فرعی و کم اهمیت بودن اختلاف این دو مذهب تأکید کرده‌اند.

شریعتی در فصلی از کتاب خود با عنوان مونتاژ مذهب – ملیت، به انتقاد از طرح صفویه در پیوند زدن مذهب تشیع با ملیت ایرانی پرداخت. از نظر او پیوند ملیت ایرانی با مذهب تشیع با هدف جدا کردن ایرانیان از جهان اسلام و به دلیل رودرویی حکومت صفوی با حکومت عثمانی انجام شد.

او در این بخش به تفصیل روایت ازدواج امام حسین(ع) با شاه‌دخت ایرانی را که در برخی منابع شیعی نقل شده، مورد نقد و بررسی قرار داده است و آن را روایتی مجعول دانسته است روایتی که بر اساس آن امامان شیعه از نسل یکی از دختران یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی و در نتیجه نیمه ایرانی بودند.

بخش‌هایی از تشیع علوی و تشیع صفوی

در جامعه‌شناسی یک اصلی است به این نام: تبدیل موومان به انستیتوسیون به این معنی که در جامعه، حرکتی بر اساس ایده‌آلها و هدفهایی ایجاد می‌شود و یک فکر، یک گرایش، یک ایمان جوانِ متحرک است که این نهضت را (به آن معنای حقیقی کلمه یعنی حرکت، وزش) ایجاد می‌کند.

یک نهضت عبارت است از روحی و حرکتی که به طرف هدفی روان است و همه‌ی پیروانش، همه‌ی مسائل و احکام و عقاید و اعمال و شعائر و حتی مراسمی که در میان پیروانش وجود دارد، متوجه آن هدف‌اند و همه‌چیز و همه‌کس وسیله هستند برای تحقق آن هدفی که این نهضت برای نیل به آن هدف به وجود آمده است. این نهضت یا حرکت، در راه رسیدن به آن هدف، خود به خود به موانعی که عوامل سدکننده‌ی راهش است برمی‌خورد و در اینجاست که درگیری، مبارزه و کشمکش ایجاد می‌شود.

بنابراین از خصوصیات نهضت، حرکت و روشن بودن هدف است و همه‌چیز وسیله و مقدمه برای رسیدن به آن هدف. دیگر اینکه در مسیر این حرکت و سرگذشت آن، تلاش و درگیری و مبارزه جبری است. یک مکتب، یک مذهب و یک ایدئولوژی اجتماعی، دینی، طبقاتی، ملی، در آغاز کارش برای پاسخ گفتن به نیاز زمان، یا طبقه یا قوم به وجود می‌آید و برای تحقق بخشیدن به آن ایده‌آل و شعارش، پیروان خودش را به حرکت در می‌آورد.

این نهضت در مسیر خودش حرکت می‌کند، یک حرکت مدعی زمان و تغییردهنده‌ی نظام موجود که می‌خواهد ویران کند و با یک حالت انتقادی شدید نسبت به هر چه که وضع موجود را نشان می‌دهد یا می‌سازد، وضع دیگری را پیش آورد و شرایط نوی را بیافریند.

همه چیز را تغییر می‌دهد. نهضت به هدف می‌رسد، یا بی‌آن‌که به هدف برسد، به اوج قدرتش می‌رسد. اما بدان‌جا که رسید، درگیری و مبارزه‌اش از بین می‌رود. سد و مانعی دیگر در برابرش نیست. به قدرتش که رسید، حالتش عوض می‌شود؛ می‌ایستد؛ متوقف می‌شود؛ حالت متحرک و انقلابی‌اش را از دست می‌دهد و حالت محافظه‌کاری می‌گیرد!

چون اول می‌خواست دشمن را خلع سلاح کند و نظام را عوض کند؛ حالا خودش قدرتمند و حاکم است و می‌خواهد خودش را حفظ کند و نگه‌دارد؛ لذا حالت ضدانقلابی پیدا می‌کند، چون خودش روی کار آمده؛ انقلابهای بعدی را شورش، خیانت یا ضدانقلاب می‌خواند.

در اینجا از نظر جامعه‌شناسی که مطلب را بررسی می‌کنیم می‌بینیم آن واقعیت که در اول نهضت بود و موومان، حالا در قدرت خودش تبدیل گردیده به انستیتوسیون یا نهاد و یک پایه‌ی ثابت اجتماعی شده است و به صورت خیمه‌ای درآمده بر روی جامعه و یک قدرت سازمان‌یافته‌ی دولتی شده که در ظاهر به اوج قدرت رسیده است! اما، در روح به توقف و رکود افتاده است!

در تاریخ از این نمونه‌ها بسیار داریم. مثلاً مذهب زردشت که در دوره‌ی اشکانی در حال مبارزه با اشکانیان بود و در حال کشمکش با نظام حاکم، در دوره‌ی ساسانی حاکم بر سرنوشت جامعه و بر همه‌ی قدرتها، حتی قدرت سیاسی می‌شود. به نهایت قدرتش می‌رسد و در اوج شکوه و عظمتش می‌درخشد. معابد در منتهای زیبایی و در نهایت آزادی و رواج، در ایران پشت سر هم بنا می‌شود و آتشهای مقدس در سراسر ایران برافروخته می‌گردد.

اما در همان جاست که دیگر روح مذهب زردشت متوقف می‌شود و این مذهب که به صورت یک ایمان و حرکت بود، به صورت قدرت حاکم محافظه‌کار درمی‌آید و دیگر نیاز مردم را که می‌خواهند همیشه حرکت کنند و نیاز نسل جدید را که در حرکت نهفته است و همواره خواهان تحول و نو شدن است، برآورده نمی‌کند؛ بلکه در برابر این نیاز و حرکت می‌ایستد.

این است که چون این مذهب حالا بر سرها حکومت می‌کند و بر ظاهر زندگی، نه بر دلها و آرمانها، دیگر نمی‌تواند پاسخگوی نیاز زمان خودش باشد و خود به خود زمینه و زمانه نیازمند یک نهضت دیگری می‌شود.

…………………….

تشیع دارای دو دوره کاملاً منفک و جدا از هم است. یکی دوره‌ای از قرن اول، که خود تعبیری از اسلام حرکت است در برابر اسلام نظام حاکم. تا اوایل دورۀ نهضت و حرکت شیعه است و یکی دوره‌ای از زمان صفویه تاکنون، که دوره تبدیل شدن «شیعۀ حرکت» به «شیعۀ نظام».

وزیر امور روضه‌خوانی و تعزیه‌داری رفت به اروپای شرقی -که در آن هنگام صفویه روابط بسیار نزدیک و مرموز و ویژه‌ای با آن‌ها داشتند- و دربارۀ مراسم دینی و تشریفات مذهبی آنجا تحقیق کرد، مطالعه کرد و بسیاری از آن سنت‌ها و مراسم جمعی مذهبی و تظاهرات اجتماعی مسیحیت و برگزاری و نقل مصیبت‌های مسیح و حواریون و شهدای تاریخ مسیحیت و نیز علائم و شعائر و ابزارها و وسایل خاص این مراسم و دکورهای ویژۀ محافل دینی و کلیسا را اقتباس کرد و همه را به ایران آورد.

در اینجا، به کمک روحانیون وابسته به رژیم صفوی، آن فرم‌ها و رسوم را با تشیع و تاریخ تشیع و مصالح ملی و مذهبی ایران تطبیق دادند و به آن قالب‌های مسیحی اروپایی، محتوای شیعی ایرانی بخشیدند.

در دوره صفویه مذهب تشیع تغییر جهت می‌دهد. «تشیع ضد وضع موجود»، «تشیع وفق وضع موجود» می‌شود. تشیعی که به عنوان یک نیرو دربرابر حاکمیت بود، به عنوان یک نیرو در کنار و پشت سر این قدرت می‌ایستد و از آن جانبداری می‌کند. کارش و نقشش هم عوض می‌شود. تشیعی که حالت انتقادی به وضع موجود داشت، حالا یک رسالت تازه دارد و آن نقش توجیهی است.

…………………

 متأسفانه، ما در قضاوت ها و بررسی هامان یک جانبه ایم. با یک چشم نگاه می کنیم. و تأسف بیشتر این که هم متعصب های منحط چنین می اندیشند و هم آزادفکران روشن! و قضاوت در برابر قدرت عثمانی نیز نمونه ی تشابه فکری این دو تیپ متضاد است. متعصب ما، آن را فقط از پایگاه شیعی خودش می نگرد. او را سنی، عمری، منکر امامت، مخالف وصایت و بی عقیده به امام زمان… می بیند و بنابراین، محکوم! (حتی در مقابل مسیحیت!) روشن فکر مترقی ما هم او را یک نظام منحط، غیر دموکراتیک و فئودالی و متعصب دینی ارزیابی می کند (حتی در برابر غرب)!

می بینیم هر دو هم درست می بینند و درست انتقاد می کند. اما اشتباهشان در این است که فقط از یک زاویه ی ثابت در آن می نگرند، در حالی که اساسآ نشانه ی بینش علمی چندجانبه، دیدن و نسبی قضاوت کردن است؛ بر خلاف عامی متحجر که مطلق اندیش است. عثمانی سنی است و هم غیر دموکراتیک و اخلاق فاسد.

 

اگر به کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین آثار علی شریعتی با سایر آثار این نویسنده و سخنران بزرگ معاصر ایران نیز آشنا شوید.