تالار گرگ

«تالار گرگ» اثری است از هیلاری مانتل (نویسنده‌ی انگلیسی، از ۱۹۵۲ تا ۲۰۲۲) که در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است. این کتاب به روایت زندگی یکی از سیاست‌مداران برجسته‌ی انگلیسی در قرن شانزدهم می‌پردازد.

درباره‌ی تالار گرگ

تالار گرگ داستانی تاریخی اثر نویسنده انگلیسی، هیلاری مانتل است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. اتفاقات این کتاب که در فاصله سال‌های ۱۵۰۰ تا ۱۵۳۵ رخ می‌دهد، روایتی داستانی از زندگی توماس کرامول و صعود وی به قدرت در دربار هنری هشتم است.

هیلاری مانتل به خاطر نوشتن این کتاب در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه ادبی من بوکر شد. این کتاب بخشی از یک سه‌گانه است که قسمت دوم آن به نام اجساد را بیاورید نیز در سال ۲۰۱۲ برنده جایزه بوکر گردید. همچنین قسمت سوم این سه‌گانه در سال ۲۰۲۰ با نام آینه و نور منتشر گردید.

«تالار گرگ»، رمانی تاریخی از هیلاری مانتل، به دوره پرآشوب اوایل قرن شانزدهم در انگلستان می پردازد. این داستان بر روی شخصیت معمایی توماس کرامول، پسر آهنگری متمرکز است که به یکی از قدرتمندترین مردان دربار پادشاه هنری هشتم تبدیل می شود. تصویر مانتل از کرامول هم پیچیده و هم انسانی است و او را فردی زیرک، جاه طلب و عمیقاً پیچیده ترسیم می کند. این رمان اولین رمان از یک سه گانه است و پس از آن «اجساد را بالا بیاورید» و «آینه و نور» که با هم ظهور شهابی و سقوط غم انگیز کرامول را ترسیم می کنند.

محیط «تالار گرگ» سرشار از جزئیات تاریخی است و چشم انداز سیاسی و اجتماعی تودور انگلستان را زنده می کند. این رمان با فرار کرامول جوان از دست پدر بدرفتارش آغاز می شود و زمینه را برای تلاش بی وقفه او برای قدرت و نفوذ فراهم می کند. این تجربه اولیه از خشونت و سختی شخصیت کرامول را شکل می دهد و او را انعطاف پذیر و مدبر می کند. تحقیقات دقیق مانتل در توصیف‌های روشن او از دوران، از عظمت دربار سلطنتی گرفته تا فلاکت خیابان‌ها، مشهود است.

نقش کرامول در اصلاحات انگلیسی و تلاش ناامیدانه پادشاه برای یافتن وارث مرد، محور اصلی داستان است. ازدواج پادشاه هنری هشتم با کاترین آراگون نتوانسته پسری به دنیا بیاورد و او را به دنبال ابطال و ازدواج با آن بولین برد. کرامول با زیرکی حقوقی و ذکاوت سیاسی خود برای هنری ضروری می شود و برای رسیدن به خواسته های پادشاه در آب های خائنانه کلیسا و ایالت حرکت می کند. مانتل دسیسه و خطر آن زمان را به تصویر می کشد، زیرا وفاداری ها تغییر می کند و خطر خیانت به چشم می خورد.

یکی از جذاب ترین جنبه های رمان، کاوش در پویایی قدرت است. مانتل از طریق تعاملات کرامول با چهره هایی مانند کاردینال ولسی، توماس مور و آن بولین، چگونگی به کارگیری، چالش و حفظ قدرت را بررسی می کند. صعود کرامول با توانایی او در دستکاری این روابط مشخص می شود، که اغلب در خط باریکی بین وفاداری و حفظ خود قدم می گذارد. رویکرد عمل گرایانه او به شدت با ایده آلیسم دیگران در تضاد است و واقعیت های بی رحمانه زندگی سیاسی را برجسته می کند.

تکنیک روایت مانتل متمایز است و از دیدگاه سوم شخص نزدیکی استفاده می کند که خواننده را در آگاهی کرامول غوطه ور می کند. این رویکرد امکان یک پرتره روانشناختی عمیق را فراهم می کند و افکار، خاطرات و انگیزه های او را به شیوه ای صمیمی آشکار می کند. استفاده از زمان حال به داستان فوریت و فوریت می بخشد و وقایع تاریخی را زنده و معاصر می کند. نثر مانتل هم ظریف و هم قابل دسترس است و وزن جزئیات تاریخی را با جریان داستانی جذاب متعادل می کند.

شخصیت توماس کرامول با ظرافت و همدلی به تصویر کشیده شده است. مانتل از نمایش ساده انگارانه او به عنوان یک نقشه کش صرف ماکیاولی اجتناب می کند. در عوض، او را مردی با عقل، وفادار و انسانیت معرفی می کند. روابط او با خانواده‌اش، به‌ویژه همسر و فرزندان محبوبش، به شخصیت او عمق می‌بخشد و جنبه نرم‌تری را نشان می‌دهد که در تضاد با مانورهای سیاسی بی‌رحمانه‌اش است. این پیچیدگی، کرامول را به یک قهرمان جذاب و قابل ارتباط تبدیل می کند.

«تالار گرگ» همچنین به موضوع هویت و اختراع مجدد می پردازد. ظهور کرامول از گمنامی به قدرت، گواهی بر توانایی او در سازگاری و اختراع مجدد خود است. تسلط او بر زبان ها، حقوق و دیپلماسی او را قادر می سازد تا در لایه های مختلف اجتماعی حرکت کند و از فرصت ها استفاده کند. این موضوع در سراسر رمان طنین انداز می شود و منعکس کننده تغییرات گسترده تر در جامعه است زیرا ایده های جدید و تحرک اجتماعی نظم مستقر را به چالش می کشد.

عنوان رمان، «تالار گرگ»، وزن نمادینی دارد و به املاک خانواده سیمور اشاره دارد. سیمورها، به ویژه جین سیمور، نقش مهمی در آینده کرامول و هنری هشتم دارند. این نام ماهیت غارتگرانه و بی رحمانه سیاست دربار را تداعی می کند، جایی که تنها قوی ترین و حیله گرترین افراد زنده می مانند. این استعاره بر محیط خطرناک و رقابتی که کرامول در آن فعالیت می کند تاکید می کند.

تصویر مانتل از شخصیت های تاریخی به دلیل عمق و واقع گرایی قابل توجه است. شخصیت هایی مانند آن بولین، هنری هشتم و توماس مور با تمام پیچیدگی ها و تضادهایشان جان می گیرند. آن بولین هم به عنوان اغواگر و هم محاسبه گر به تصویر کشیده می شود، زنی که بی ثباتی موقعیت خود را درک می کند. هنری هشتم به عنوان یک فرمانروای کاریزماتیک و در عین حال متزلزل نشان داده می‌شود که توسط امیال و ناامنی‌هایش هدایت می‌شود. توماس مور، که اغلب در تاریخ ایده آل می شود، با نگاهی انتقادی تر به تصویر کشیده می شود و سفتی و عدم تحمل او را برجسته می کند.

ساختار رمان منعکس کننده ماهیت آشفته و غیرقابل پیش بینی آن دوره است. مانتل بین خطوط زمانی و دیدگاه‌های مختلف جابه‌جا می‌شود و موزاییکی از رویدادها ایجاد می‌کند که به تدریج در یک روایت منسجم ترکیب می‌شوند. این رویکرد غیرخطی مستلزم مطالعه دقیق است، اما با درک غنی تر از پیوستگی تاریخ های شخصی و سیاسی پاداش می دهد. داستان‌گویی لایه‌ای نشان‌دهنده پیچیدگی شخصیت‌های تاریخی و رویدادهایی است که به تصویر می‌کشد.

«تالار گرگ» به دلیل شایستگی ادبی و اصالت تاریخی اش مورد تحسین گسترده قرار گرفته است. این کتاب در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه من بوکر شد که به دلیل سبک روایی نوآورانه و کاوش عمیق شخصیت مورد ستایش قرار گرفت. منتقدان توانایی مانتل را در دمیدن جان تازه ای به قلمرو تاریخی پررفت و آمد ستایش کرده اند و داستان توماس کرامول و دربار تودور را تازه و قانع کننده می کند. موفقیت رمان باعث جلب توجه مجدد به این دوره شده است و بر برداشت های آکادمیک و عمومی از تاریخ تودور تأثیر گذاشته است.

به طور خلاصه، «تالار گرگ» تلفیقی استادانه از داستان تاریخی و هنر ادبی است که کاوشی عمیق و جذاب در مورد یکی از مرموزترین چهره‌های تاریخ ارائه می‌کند. داستان سرایی ماهرانه هیلاری مانتل و شخصیت پردازی های ظریف، چشم اندازی تازه از دنیای پرآشوب تودور انگلستان ارائه می دهد. این رمان نه تنها سرگرم کننده است، بلکه خوانندگان را به بازنگری در پیچیدگی های قدرت، هویت و میراث تاریخی دعوت می کند. از نگاه توماس کرامول، مانتل روایتی را می‌سازد که به همان اندازه که فکر می‌کند، جذاب است.

کتاب تالار گرگ در وب‌سایت goodreads دارای امتیاز ۳.۹۰ با بیش از ۲۱۱ هزار رای و ۱۹۵۰۰ نقد و نظر است. این کتاب در ایران با ترجمه‌هایی از علی اکبر قاضی‌زاده و کیومرث پارسای به بازار عرضه شده است.

فهرست مطالب تالار گرگ

بخش اول

  • گذر از دریای باریک پاتنی، ۱۵۰۰ میلادی
  • مقام پدری سال ۱۵۲۷
  • راهبان آوستین سال ۱۵۲۷

بخش دوم

  • دیدار سال ۱۵۲۹
  • تاریخچه پر رمز و راز بریتانیا سال‌های ۱۵۲۱ ۱۵۲۹
  • ساختن یا ویرانی- رویدادهای هالوین سال ۱۵۲۹

بخش سوم

  • ترفند سه کارت زمستان ۱۵۲۹ بهار۱۵۳۰
  • کرامول بسیار محبوب بهار زمستان ۱۵۳۰
  • مردگان از خاکسپاری خود شکایت دارند کریسمس تا آغاز سال۱۵۳۰

بخش چهارم

  • صورت خود را بیارایید سال ۱۵۳۱
  • افسوس! چه کاری برای عشق انجام دادم؟ بهار سال ۱۵۳۲
  • ملاقات در مراسم عشای ربانی نوامبر ۱۵۳۲

بخش پنجم

  • سلطنت آنا ۱۵۳۳
  • آب دهان شیطان پاییز و زمستان ۱۵۳۳
  • چشم نقاش ۱۵۳۴

بخش ششم

  • حاکمیت ۱۵۳۴
  • نقشه کریستندام ۱۵۳۴ ۱۵۳۵
  • تالار گرگ ژوییه ۱۹۳۵

داستان تالار گرگ

در سال ۱۵۰۰، توماس کرامول نوجوان برای فرار از پدر بدسرپرست خود از خانه فرار می کند و به عنوان یک سرباز در فرانسه به دنبال ثروت خود می گردد.

تا سال ۱۵۲۷، کرامول مسافرتی به انگلستان بازگشت و اکنون یک وکیل، پدر سه فرزند متاهل است، و به عنوان دست راست کاردینال توماس ولسی، با شهرت برای انجام معاملات موفق، بسیار مورد احترام است. زندگی او زمانی که همسر و دو دخترش به طور ناگهانی بر اثر بیماری تعریق می میرند و او را بیوه می کنند، چرخشی غم انگیز پیدا می کند. خواهر شوهرش، یوهان، می آید تا به او کمک کند.

کرامول هنوز در سال ۱۵۲۹ در خدمت ولسی است، زمانی که کاردینال به دلیل عدم موفقیت وی در ترتیب دادن لغو ازدواج پادشاه با کاترین آراگون، مورد علاقه شاه هنری هشتم قرار گرفت. کرامول موفق می‌شود کاردینال را بخرد قبل از اینکه همه چیزهایی که کاردینال دارد بازپس گرفته شود و به معشوقه هنری، آن بولین داده شود. کرامول متعاقباً تصمیم می‌گیرد کاردینال و همراهانش را به خانه‌ای در اشر منتقل کند و کاردینال به یورک می‌رود.

اگرچه کرامول می داند که کاردینال محکوم به فنا است، اما از طرف او مذاکراتی را با پادشاه آغاز می کند. در طول بازدیدهایش، او با مری بولین، خواهر بزرگتر آن، که اخیراً بیوه شده، ملاقات می کند و شیفته او می شود. کرامول در نهایت برای ملاقات با آن احضار می شود و وفاداری هنری به او را غیرقابل درک می یابد.

کرامول که به جلب لطف پادشاه و آن ادامه می‌دهد، از فعالیت‌های ولسی در یورک آشفته می‌شود، اما وقتی متوجه می‌شود که کاردینال برای مواجهه با اتهامات خیانت به لندن فراخوانده شده و در راه مرده است، شوکه می‌شود. کرامول برای مرگ او سوگواری می کند و عهد می بندد که از کسانی که در سقوط او نقش داشتند انتقام بگیرد.

کرامول علیرغم وفاداری شناخته شده اش به ولسی، موقعیت مورد علاقه خود را نزد پادشاه حفظ می کند و پس از تفسیر یکی از کابوس های هنری در مورد برادر بزرگترش، به عنوان نمادی مبنی بر اینکه هنری باید به برکت پدر مرحومش حکومت کند، در شورای پادشاه سوگند یاد می کند.

کرامول به توصیه آنه ادامه می دهد و برای صعود او به ملکه تلاش می کند به این امید که او نیز بلند شود. درست زمانی که عروسی قریب الوقوع به نظر می رسد، هنری پرسی، عاشق سابق آن، اعلام می کند که شوهر قانونی اوست و هنوز هم او را دوست دارد. کرامول از طرف آن به دیدار پرسی می رود و او را به سکوت تهدید می کند و موقعیت خود را به عنوان یک فرد مورد علاقه در خانواده هاوارد تضمین می کند.

شاه هنری برای یک کنفرانس موفق با فرانسوی ها به فرانسه سفر می کند. آن، در نهایت در موقعیت خود مطمئن است، می تواند در یک مراسم خصوصی با هنری ازدواج کند و رابطه آنها را به پایان برساند. او به سرعت باردار می شود و هنری در مراسمی که کرامول آن را به کمال می رساند، ملکه خود را تاج گذاری می کند.

بخش‌هایی از تالار گرگ

استیفن اغلب اوقات تنها یک جمله را خطاب به او تکرار می‌کرد: «پدر ملعون تو! تولد شوم تو!» او از آن افراد نیمه‌اشرافی بود و همواره به دنبال معاملات پرسود و دلالی می‌گشت؛ معاملاتی مثل فریب دادن مردم شهری کوچک.

همه اعضای خانواده او در کار تجارت پشم بودند اما استیفن از این کار متنفر بود، حتی از یادآوری آن هم نفرت داشت. اما در این کسب و کار تام همه را می‌شناخت و از گذشته استفین هم به خوبی مطلع بود؛ بچه سرراهی بیچاره! آقای استیفن از هرآن‌چه به خودش مربوط می‌شد، نفرت داشت.

از این‌که پسرعموی گمنام پادشاه بود، از این‌که او را به مانند کودکی یتیم به کلیسا سپرده بودند و در آن‌جا با وی به نیکی رفتار کرده بودند، از همه این‌ها نفرت داشت. از این‌که شخص غیر از اوـ یعنی تام که منشی امین و صادق وی است ـ در شبانگاه با کاردینال هم‌صحبت می‌شد، نفرت داشت.

از این موضوع که می‌دانست در پایان شب که از تامس کرامول وداع می‌کند، آن‌که لبخندی ظفرمند بر لب دارد، تامس است، متنفر بود. گاردینر گفت: «رحمت خداوند بر تو!» و قدم به تاریکی شبی چنین غیرمعمول گرم قدم نهاد و صدای کرامول را از پشت سر شنید که می‌گفت: «متشکرم!» کاردینال وولزی بی‌این‌که سر را از روی نوشته بردارد، گفت: ـ تامس هنوز آسمان بارانی است؟ زودتر از این‌ها منتظرت بودم.

…………………..

دنیا از جایی که او فکر می کند اداره نمی شود. نه از قلعه های مرزی، سنگرها و قصرها، بلکه از آشپزخانه ها، که در آن چاقوها نگهداری می شود. پادشاه آزاد نیست، بلکه یک برده است. و هر ارباب، اسقف، ابی نیز چنین است. ، کاپیتان و همسر.

…………………..

ولسی در حال صحبت کردن است، صدای شبح مانندی از گروه قرمز بیرون می آید. توماس، من را از خانه ام بیرون کردند. به جنوب به پوتنی بروید و ببینید آیا آنها هنوز لباس های مرا دارند یا نه، زیرا باید لباس عزا بپوشم. مرگ مسیح. اما یک مرد اگر سرنوشت شاهزادگان را ببیند باید از دل شکسته بمیرد. او دستش را دراز کرد: «من یک شبح هستم، یک سایه بیچاره، دارم میمیرم، عجله کن.»

او به پسرش نگاه می کند و می گوید: گرگوری، این را به خاطر بسپار. کارهایی که انجام می دهی در پیشگاه خدا انجام می دهی، خواه به اعتبار تو باشد یا بی اعتبار. تو در حضور خدای عادل زندگی می کنی که از دل تو آگاه است. پسرش می ایستد و چشمک می زند و اشک می ریزد.

……………………

هر روز که او به دادگاه می رود، یک حرکت جدید در بازی رخ می دهد، یک بازی باز یا معکوس جدید. هنری به اندازه آب و هوا متغیر است و به همان اندازه خشن است؛ در یک نفس می گوید دوستت دارد، در یک نفس دیگر، تو او را آزرده خاطر کردی.

 

اگر به کتاب تالار گرگ علاقه دارید، می‌توانید در بخش معرفی برترین داستان‌های تاریخی در وب‌سایت هر روز یک کتاب، با دیگر آثار مشابه نیز آشنا شوید.